به گزارش مشرق؛ عبدالله گنجی مدیرمسوول روزنامه جوان در کانال شخصی خود درباره دکتر شریعتی نوشت:
چرا جذابیت کلام، بیان، ادبیات وروش دکتر شریعتی امروز کسی را به تموج وا نمیدارد؟
چرا بر سر تفکراتش مانند صدر انقلاب بحث های تند و یقه گیری نمی شود؟ نه اسلام حذف شده است و نه روشنفکری، اما شریعتی تقریباً بسان اسطوره گفتمانی که عناصر گفتمانی وی به انسداد رسیده اند شناخته می شود؟ شرح این چرایی می تواند تفصیلی باشد اما اجالتا می توان پاسخ کوتاه زیر را به سوال بالا داد.
شرایط زمانی و جهت گیری های اصلی مولدان و حاملان اندیشه های سیاسی-اجتماعی در این باره مهم است.گر چه جامعه امروز از نحلههای متکثر، متنوع و متعارض تشکیل شده است اما همگان در یک توافق نانوشته به این نتیجه رسیده اند که گفتمان شریعتی امروزه قابلیت هژمونیک ندارد.چرا؟
۱- آنان که مشی روشنفکری، تحول خواهی و نقادی سیاسی-دینی دارند در پارادایم لیبرالیسم یا نئولیبرالیسم کنشگری می کنند (مثل سروش) بنابرین شریعتی را به تاریخ پیوسته و روزناآمد می دانند و حتی برای تقابل یا نقد جمهوری اسلامی نیز وی را قابل بهرهبرداری نمی دانند
۲- دسته مقابل دو مؤلفه اساسی دارند که برای آنان نیز شریعتی خوب / بد مساله نیست.این دسته یا معتقد به اسلام روحانیت اند یا معتقد به اسلام سیاسی (حکومتی) یا هر دو.بنابرین نه شریعتی برای نظام سازی و نظام داری قابل بهرهبرداری است و نه میتوان با تکیه بر وی اسلام روحانیت را ترویج داد.
اما آنچه از ته نشین شدن گرد و خاک دوستداران و مخالفان شریعتی حاصل شده است، ایجاد موازنه تعادل است.نه تفکرات شبه فرقانی امروز، الهام بخش خود را شریعتی میدانند و نه معتقدین به روحانیت و فقاهت او را مزاحم خود حس میکنند.
اما می توان گفت امروز او به نیروهای معتقد به انقلاب اسلامی ذره ای نزدیکتر از بقیه است و علت آن تلقی ایدئولوژیک از معرفت دینی است. دو عنصر شهادت و امامت در اندیشه شریعتی، نیروهای واگرای دینی ار از وی دور می کند بنابراین برای نقادان یا تقابل کنندگان امروزی با جمهوری اسلامی حتی به اندازه مهندس بازرگان نیز به کار نمی آید
یادش گرامی